English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8317 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tufter U کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jaeger U علاقمند به شکار مرد شکارچی
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
drives U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
setter U سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
setters U سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
orionis U شکارچی
orion U شکارچی
predators U شکارچی
huntsmen U شکارچی
gunners U شکارچی
huntsman U شکارچی
predacious U شکارچی
huntress U زن شکارچی
predaceous U شکارچی
jaeger U شکارچی
hunter U شکارچی
gunner U شکارچی
predator U شکارچی
hunters U شکارچی
gatherer U شکارچی
fowler U شکارچی پرندگان
rabbiter U شکارچی خرگوش
delta orionis U دلتا- شکارچی
gamma orionis U گاما- شکارچی
poacher U شکارچی دزدکی
poachers U شکارچی دزدکی
gunner U شکارچی با تفنگ
woodman U جنگلبان شکارچی
alpha orionis U الفا- شکارچی
gunners U شکارچی با تفنگ
bellatrix U گاما- شکارچی
beta orionis U بتا- شکارچی
stand U کمینگاه شکارچی
betelgeuse U الفا- شکارچی
birder U شکارچی مرغان
pothunter U شکارچی ایلخی
wildfowler U شکارچی غاز وحشی
pot hunter U شکارچی که هر چه دید شکارمیکند
put to U بگروه شکارچی پیوستن
bow hunter U شکارچی با تیر و کمان
waterfowler U شکارچی مرغان شناگر
wildfowler U شکارچی پرندگان ابی
sealer U شکارچی گوساله ماهی مهردار
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
orion U منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
whipper U همدست شکارچی که تازی ها راباشلاق میراند
tallyho U صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
whipper in U کمک شکارچی برای جمع کردن تازیها
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
tallyho U فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
quarry U شکار
quarries U شکار
hunted U شکار
predatin U شکار
chases U شکار
quarrying U شکار
hanks U شکار
chased U شکار
prey U شکار
hank U شکار
game U شکار
hunt U شکار
chase U شکار
chasing U شکار
gameless U بی شکار
hunts U شکار
chace U شکار
venery U شکار
chevy U شکار
ravin U شکار
hunting U شکار
gamey U پر از شکار
gamy U پراز شکار
predatory habit U خوی شکار
hanks U طعمه شکار
predation U شکار کردن
quarrying U لاشه شکار
fair game U شکار مجاز
fair game U شکار قانونی
victims U دستخوش شکار
quarry U شکار موردنظر
whaling U شکار نهنگ
to go a hunting U شکار رفتن
shanking U شکار کوسه
game law U قانون شکار
quarrying U شکار موردنظر
victim U دستخوش شکار
huntsman U شکار باز
hunter U اسب شکار
huntsmen U شکار باز
quarries U لاشه شکار
shootings U شکار باتفنگ
shooting U شکار باتفنگ
king hunt U شاه شکار
ducking U شکار مرغابی
fowling U شکار پرنده
game keep U پاسبان شکار
hank U طعمه شکار
shotgunner U شکار با تفنگ
gunning U شکار با تفنگ
game U سرگرمی شکار
falconry U شکار با شاهین
poniter U نوعی سگ شکار ی
hunt U شکار کردن
area drive U شکار دواندن
hunted U شکار کردن
hunts U شکار کردن
hunters U اسب شکار
quarries U شکار موردنظر
blood sports U کشتن شکار
blood sport U کشتن شکار
quarry U لاشه شکار
hunting ground U شکار گاه
hunting district U شکار گاه
raptatory U لازم برای شکار
raptatorial U لازم برای شکار
finds U یافتن بوی شکار
pointers U سگ شکاری یابنده شکار
pointer U سگ شکاری یابنده شکار
find U یافتن بوی شکار
rabbits U شکار خرگوش کردن
rabbit U شکار خرگوش کردن
stool U گروه فریبنده شکار
chevy U فریاد هنگام شکار
bag U شکار کردن با تیر
bags U شکار کردن با تیر
outfitter U فروشنده لوازم شکار
outfitters U فروشنده لوازم شکار
check U و شدن بوی شکار
predator U تغذیه کننده از شکار
deer stalking U شکار اهو و گوزن
predators U تغذیه کننده از شکار
big game U شکار حیوانات بزرگ
hunting U شکار دشمن یا زیردریایی
prowl U درپی شکار گشتن
prowled U درپی شکار گشتن
game U شکار گرفته شده
hog dress U بریدن گلوی شکار
bow hunting U شکار با تیر و کمان
checks U و شدن بوی شکار
checked U و شدن بوی شکار
predatorial U تغذیه کننده از شکار
shining U پیداکردن شکار در شب بانورافکن
shoot U هدف گرفتن شکار
poach U دزدکی شکار کردن
shoots U هدف گرفتن شکار
poached U دزدکی شکار کردن
poaches U دزدکی شکار کردن
predatory U تغذیه کننده از شکار
raven U شکار طعمه شکاری
sniping U پاشله شکار کردن
ravens U شکار طعمه شکاری
sniped U پاشله شکار کردن
snipe U پاشله شکار کردن
foxhunt U شکار روباه باتازی
cub hunting U شکار بچه روباه
prowls U درپی شکار گشتن
prowling U درپی شکار گشتن
snipes U پاشله شکار کردن
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
to p on any one's preserves U در جای قورق شکار کردن
to rid to hounds U با تازی شکار روباه کردن
to ride to hounds U با تازی شکار روباه کردن
closed season U فصل منع ماهیگیری یا شکار
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
retrievers U سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
cover U بوته زار پناهگاه شکار
covers U بوته زار پناهگاه شکار
turtles U لاک پشت شکار کردن
turtle U لاک پشت شکار کردن
retriever U سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
still hunting U شکار باروش در کمین نشستن
coverings U بوته زار پناهگاه شکار
foxhunt U باتازی شکار روباه کردن
course U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
predacious U شکاری تغذیه کننده از شکار
coursed U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
predaceous U شکاری تغذیه کننده از شکار
hunts U اداره کردن تازیها در شکار
decoy shooting U شکار به کمک مرغ دام
safari U سفر برای شکار بزرگ
privilegium U حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
hunted U اداره کردن تازیها در شکار
foxhound U تازی مخصوص شکار روباه
wood craft U جنگل شناسی از لحاظ شکار
safaris U سفر برای شکار بزرگ
master of U سرپرست گروه شکار روباه
Recent search history Forum search
1meaning of taking law
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
2crucification
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1how well he is performing his task
0lower pair
0کلمه ای در انگلیسی که معنای از درون جوشیدن و تراوش کردن را بدهد
0drag
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com